متن آهنگ
از دور ندا داد برادر برده اند سر و دست و تنم را
 بستند به ناحق ره حق را کشتند گلوی نفسم را
 دستی که بدادی به خدایت دستان خدا بود بریدند
 آن دست ببرد سر هر را خشکاند همه کار و کسم را
 ♪♪♪
 بی دست به دیدار خدا شو خود مست دیدار خدا شو
 سیراب شوی از بر معبود من نیز شکستم قفسم را
 هرآنچه که دلبستگیم بود از بند دل و جان برادر
 دادم به رهش جانمو حتی فرزند صغیر نو رسم را
 ♪♪♪
 من تا چه خواهم که نیرزد تاجی که پر از نخوت و رنگ است
 من در پی حق آمده بودم بر تیغ کشانم هوسم را
 گر باز بیایم به زمانت گر باز کشانند به تیغم
 تقدیم کنم جان و سرم را تعظیم کنم دادرسم را
 ♪♪♪
 لبخند نیامد به لبانم از فتنه ی گردن به جرس ها
 رو ترش کنم اهل هوس را عباس بداند هوسم را
 بخند نیامد به لبانم از فتنه ی گردن به جرس ها
 رو ترش کنم اهل هوس را عباس بداند هوسم را
 ♪♪♪
 هر بار بیاید شب هجران در گور بلرزد تن شیطان
 افتاده ز چشم نور بنگر خود نور مزار خلصم را
 آن ذبح خیالش که بریده ست اما به زمین هرزه ی خود را
 این داس هرس کرد هوس را خود را به تماشا هوسم را