متن آهنگ
متن آهنگ ساقی دوران
به سرم میزند این بار به اخر بزنم
قصه ی غصه ی دل با تو به پایان ببرم
تو که معشوقه ی این دیر خرابات منی
تو که شیرین تر از عشقی و چه شیرین سخنی
♪♪♪
تو ای معشوق ساقی دوران
رهایم کن از شب هجران
تو بی همتا اغاز و پایان
تمامش کن رو برنگردان
♪♪♪
تو ماهی و من تشنه پلنگی بپرم باز
تا روی تو را بینم و این قصه شود باز
حس یک غزل واره لطیفی تو طبیبی
مثل حس سهراب در آن شعر سپیدی
♪♪♪
تیشه برداشته ام کوه به آخر بزنم
باید این مرتبه این تیشه به باور بزنم
تو که آن نقطه ی پنهان جهان مایی
موی برهم زده ات وای عجب یلدایی
♪♪♪
مرنجانم ای مه زیبا بنازم آن چشم فریبا
تو با این دل چه کردی ای دوست
کمی با ما بکن مدارا رسانه آهنگ
♪♪♪
تو ماهی و من تشنه پلنگی بپرم باز
تا روی تو را بینم و این قصه شود باز
حس یک غزل واره لطیفی تو طبیبی
مثل حس سهراب در آن شعر سپیدی